عمار ۲۹ بهمن ۹۲ ، ۱۸:۳۴ گفتم :«علی مدد»، قلمم ذوالفقار شدمضمون اسیر لشگر زلف نگار شدحرف از نجف که شد،دل ِ پیمانه ام گرفتآهی کشید و... قافیه دیدم «خمار» شدمن پای ِ آن « یَمُت یَرنی » رگ گذاشتمتیغت کجاست!؟ وقت قرارومدار شدموفق باشید